قسمت اول رمان عشق خجالتی من


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام به همه ی دوستان.من نویسنده رمان گروگانگیری هستم. لطفا پس از خواندن هر پست نظرتان را درج کنید.ممنون از همه شما. حسرت نبرم به خواب آن مرداب کارام درون دشت شب خفته است دریایم و نیست باکم از طوفان دریا همه عمر،خوابش آشفته است

چند سالتونه؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رمان گروگان گیری و آدرس hamghadam1377.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 75
بازدید ماه : 1813
بازدید کل : 65242
تعداد مطالب : 50
تعداد نظرات : 58
تعداد آنلاین : 1



آمار مطالب

:: کل مطالب : 50
:: کل نظرات : 58

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 7

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 75
:: بازدید ماه : 1813
:: بازدید سال : 6323
:: بازدید کلی : 65242

RSS

Powered By
loxblog.Com

قسمت اول رمان عشق خجالتی من
پنج شنبه 26 تير 1393 ساعت 18:37 | بازدید : 36023 | نوشته ‌شده به دست hamghadam | ( نظرات )

 

به نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست



-:آقا سلام......یه نیازمندی ها می خواستم.......

-:بفرما آبجی......


-:ممنون.....چقدر میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

-:200 تومن........


-:بفرمائید......


-:آبجی پول خرد نداری؟؟؟؟؟؟؟


-:نه.....شرمنده........


-:دشمنت شرمنده آبجی......اشکال نداره به جای بقیه اش آدامس بدم؟؟؟؟؟؟؟


-:نه....چه اشکالی......


-:بفرما آبجی......


دستمو دراز کردم و پولمو و آدامسو ازش گرفتم و با تشکر کوتاهی راهمو به سمت پارک سر خیابون کج کردم.......


به پسر کوچولویی که کنار ورودی پاک نشسته بود لبخندی زدم و به دنبال یه نیمکت خالی نگاهمو توی پارک چرخوندم....


بعد از کلی جستجو یه نیمکت پیدا کردم و به سمتش رفتم......نشستم و از توی کیفم موبایلمو با یه خودکار درآوردم و کار این یه


هفتمو تکرار کردم........


<به یک منشی خانم (آشنا به کامپیوتر) جهت کار در شرکت مهندسی ....... نیازمندیم....8 ساعت کاری با حقوق


ماهیانه......هزار تومان.......>


دور آگهی خط کشیدم و موبایل به دست مشغول شماره گیری شدم......صدای پرعشوه ای تو گوشم پیچید:


-:شرکت مهندسی ..............بفرمایید.......


-:سلام خانوم.......برای آگهیتون تماس گرفتم........


-:عزیزم انتخاب شد.........


-:ممنون......


و دکمه قرمز رنگو فشار دادم.......دختره منو با دوست پسرش اشتباه گرفته......عزیزم.........اوق........


دوباره به روزنامه خیره شدم.....


<به تعدادی بازاریاب خانم جهت امور بیمه نیازمندیم.......>


گوشی به دست دوباره مشغول شماره گیری شدم.....بعد از مدتی صدای خانم مسنی تو گوشم پیچید....


-:بیمه.........بفرمایید....


-:سلام خانم.......برای آگهیتون تماس گرفتم.......


-:عزیزم باید فرم پر کنی........آدرس دفتر رو داری؟؟؟؟؟؟؟؟


-:بله تو آگهیتون هست..........


-:پس عزیزم خودتو برسون فرم پر کن .........


-:ممنون خانم........


-:خواهش میکنم عزیزم.......


بدون حرف اضافه ای تلفونو قطع کردم......روزنامه و موبایلم و خودکارو تو کیفم گذاشتم و به سمت خیابون حرکت


کردم......دستمو برای اولین تاکسی که دیدم بلند کردم و بعد از سوار شدن آدرسو دادم........


بعد از چندبار خالی و پر شدن تاکسی بالاخره رسیدیم.........کرایه رو حساب کردم و از ماشین پیاده شدم.......نگاهی به


ساختمون انداختم.......یه ساختمون ساده و قدیمی با یه تابلو بالای در.....


نگاهی به اسم روی تابلو انداختم.........دفتر بیمه.........


خودشه.........به سمت ساختمون حرکت کردم و بعد از بالا رفتن از حدود 15 تا پله به یه سالن حدودا 40 متری


رسیدم.......دکوراسیون خیلی ساده و در حد خودش شیک بود!


حدود 10 نفر تو سالن روی صندلی های کنار سالن نشسته بودن و یا خودشونو باد میزدن یا فکر کنم فرم بود که پر می


کردن....با آرامش به سمت میز منشی رفتم و سلام کردم.......یه زن حدودا 40 ساله بود.......لبخندی به روم پاشید و جوابمو داد


.....بعد از اینکه فهمید برای استخدام اومدم فرمی رو بدستم داد و ازم خواست کاملش کنم ......


روی یه صندلی کنار سالن نشستم و مشغول پر کردن فرم شدم......


نام و نام خانوادگی:غزل شریفی


سن:
23


نام پدر:نیما

میزان تحصیلات:لیسانس نقشه کشی


شماره تماس:.......021


آدرس:...................


وضعیت تاهل:مجرد


و.................


خلاصه بعد حدودا 5 دقیقه فرم پر شد......اینجور که ظاهر قضیه نشون میداد باید مینشستم تا صدام میکردن.......


بعد از 30 دقیقه معطلی و باد زدن براثر گرما منشیه گفت برم تو........


از جا بلند شدم و به سمت در چوبی قهوه ای سوخته رفتم و بعد از اینکه نفس عمیقی کشیدم تقه ای به در زدم و منتظر موندم تا اجازه ورود رو بگیرم.......


با صدای بفرمائید مردی در رو باز کردم و با سری پایین داخل شدم و سلام کردم.......اصولا زیاد روابط اجتماعیم خوب


نبود....نمیدونم باچه اعتماد به نفسی اومدم واسه بازاریابی استخدام بشم....شغلی که یه آدم خوش صحبت با زبون چرب و نرم


می خواد تا بتونه مشتری رو قانع کنه........


به سمت میز رفتم و فرم رو روی میز گذاشتم و روی مبل دومی نزدیک به میز نشستم..........


نگاهم همینجور به زمین بود و اصلا تلاشی برای دیدن آدم روبه روم نکردم........


بعد از چند دقیقه که فکر کنم داشت فرمو میخوند گفت:خب........این فرم چیز زیادی رو مشخص نمی کنه......همون جور که


میدونید بازاریابی یه شغلیه که باید با زبون مشتری رو راضی کرد.......خب خانم .....(مکثی کرد و فکر کنم به فرم نگاهی


انداخت تا فامیلیمو یادش بیاد).....شریفی........شما منو جای مشتری تصور کنید و سعی کنید منو ترغیب کنید که شرکتمو با بیمه


ای شما توش کار می کنید بیمه کنم.........خب شروع کنید خانم........


درست همونی که فکر می کردم....زبون دراز نیاز داشتم........نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم تو ذهنم جمله بندی کنم.........اما هرچی فکر کردم چیزی به ذهنم

نرسید.....کلافه از ذهن خالی خودم از جام بلند شدم و با ببخشید کوتاهی فرمو برداشتم و به سمت در راه افتادم........اون مرد هم که ظاهرا فهمیده بود چیزی حالیم

نیست فقط سکوت کرد و رفتنمو تماشا کرد.........


بعد از خداحافظی با منشی خوش اخلاق شرکت بی حوصله به سمت خیابون راه افتادم........


ادامه دارد.......

 




:: موضوعات مرتبط: رمان عشق خجالتی من , ,
:: برچسب‌ها: دانلود , دانلود رمان , رمان عاشقانه , رمان ایرانی , رمان جدید , رمان , دانلود رمان عاشقانه , دانلود رمان موبایل , رمان برای جاوا , رمان برای اندروید ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

[Comment_Gavator]
پونه در تاریخ : 1395/2/21/hamghadam1377 - - گفته است :
[Comment_Content]


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: